صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۳۷: ای قامت بلندت معراج آفریدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای قامت بلندت معراج آفریدن یک شیوه خرامت در پیش پا ندیدن پرواز طایر شوق مقراض قطع راه است صد ساله راه طی شد دل را به یک تپیدن مرد آن بود که چون می در شیشه گر کنندش چون رنگ می تواند از خود برون دویدن روزی که حلقه کردند زلف کمند او را از فکر وحشیان جست اندیشه رمیدن در خاک تیره دیدن نور صفا، کمال است هر طفل می تواند مه را در آب دیدن در عشق پیش بینی سنگ ره وصال است شد سیل محو در بحر از پیش پا ندیدن ای عنکبوت غافل، در تنگنای گردون آخر دلت نشد سیر زین پرده ها تنیدن؟ ملای روم صائب ما را بود سخن کش احسنت ای کشنده، شاباش ای کشیدن صائب تبریزی