صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۳۰: لب تشنگی حرص ندارد جگر من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لب تشنگی حرص ندارد جگر من خشک از قدح شیر برآید شکر من در مشرب جان سختی من رطل گران است هر سنگ که از حادثه آید به سر من از مشرق مغرب گل خورشید برآمد در خواب بهارست نسیم سحر من چون ریگ روان منزل من پا به رکاب است هر سست عنانی نشود همسفر من در خانه و صحراست به لطف تو امیدم ای خانه نگهدار من و همسفر من زان زخم نمایان که ز تیغ تو ربودم افتاد خیابان بهشت از نظر من در حسرت یک مصرع پرواز بلندست مجموعه برهم زده بال و پر من مکتوب وفا در بغلم زنگ برآورد در بیضه عنقاست مگر نامه بر من؟ صائب منم امروز که در نه صدف چرخ پیدا نتوان کرد کسی هم گهر من صائب تبریزی