صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۲۱: گر محو ز خاطر شود اندیشه مردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر محو ز خاطر شود اندیشه مردن ممکن بود از دل غم صدساله ستردن هر مایده از خوردن بسیار شود کم جز مایده غم که شود بیش ز خوردن ابرام محال است به امساک برآید نتوان عرق از سنگ گرفتن به فشردن در عالم انصاف ز مردان حسابی است آن را که به انگشت توان عیب شمردن! پر گوهر شهوار کند درج دهن را دندان تأسف به لب خویش فشردن در قبض ز بسط است فزون بهره سالک گردید گهر قطره باران ز فسردن خالی به کشیدن نشد از آه، دل من از آینه جوهر نشود کم به ستردن اول ثمر پیشرسش عمر دوباره است دم را چو دم صبح به خورشید سپردن از دست نوازش تپش دل نشود کم ساکن نشود زلزله از پای فشردن صائب به زور و سیم تسلی نشود حرص آتش چه خیال است شود سیر ز خوردن؟ صائب تبریزی