زرتشت بهرام پژدو
زراتشت نامه
59 – آگاه کردن زراتشت را در آخر هزاره
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین داد پاسخ جهان آفرین بزرتشت پاکیزه و پاک دین چو رنجش بود مرد دین را تمام در آن روزگار بد و بی نظام نیایش که آنرا بخوانند راست بایستد بجای دوازده هماست بود یشت آن روزگار خطر چنان چون هما دین بوقت دگر که یک واج وستا و زند آنزمان همی جای ونداد و هادوخت دان دگر باره چو سر هزاره بود غم و رنجشان بی کناره بود ز سختی کشیدن تن مرد دین همانا بدانگه بود آهنین نیامد کسی را چنان رنج و تاب بهنگام ضحاک و افراسیاب اگر زندگی شان بود بیشتر هم از نعمت و مال درویشتر پس آنگه چو آید هزاره بسر ز بهدین نماند کسی با هنر ز هر جانب آهنگ ایران کنند بسم ستورانش ویران کنند چو رخ زی بدشخوارگر آورند و زانجایگه دین و شاهی برند رسد کار آن بدسگالان بجان هم آواره گردند از خان و مان چنین بود خواهد که گفتم زراز ز نیک و بد و از نشیب و فراز نماند بیک گونه کار جهان چو بادیست نیک و بد آن جهان زرتشت بهرام پژدو