صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۰۱: گمراه شد ز غفلت من رهنمای من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گمراه شد ز غفلت من رهنمای من گردید میل چشم عصاکش عصای من پیدا نشد کسی که به فریاد من رسد در شیشه ماند باده مردآزمای من از دست خود بود چو سبو متکا مرا پهلوی خشک خویش بود بوریای من تا سر کشیده ام به گریبان بی خودی چون پای خم به گنج فرورفته پای من همصحبت خسیس کند نفس را خسیس پهلو تهی ز کاه کند کهربای من از بس گداخته است مرا داغ تشنگی موج سراب سلسله گردد به پای من هر بی جگر به من نتواند طرف شدن برخاستن بود ز سر جان لوای من آسوده تر ز دیده قربانیان شده است از ترک آرزو دل بی مدعای من چون آتش است در شب تاریک رهنما گم گشتگان بادیه را نقش پای من خاک مرا به اشک ندامت سرشته اند با چشم سازگار بود توتیای من صائب به غیر سیه پرجوش عشق نیست امروز ساغری که شود غم زدای من صائب تبریزی