صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۹۹: فیض نسیم صبح بود با فغان من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فیض نسیم صبح بود با فغان من بر شاخ گل گران نبود آشیان من ریگ روان بادیه بی نشانیم سرگشتگی است راهبر کاروان من چون برق، منتهای نفس منزل من است بیچاره رهروی که شود همعنان من دستش ز تیر زودتر افتد به خاک راه آن ساده دل که زور زند بر کمان من چون دانه سپند، بر آتش نشسته است مهر خموشی از لب آتش بیان من مشنو ز من دروغ که از راست خانگی پیچیده نیست جوهر تیغ زبان من انصاف نیست مانع نظارگی شدن کز جوش گل شکست در بوستان من بستم به خاک نقش و همان میل می کشد در چشم دشمنان، قلم استخوان من صائب ز بس مراد که در خاک کرده ام خاک مراد خلق شده است آستان من صائب تبریزی