صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۹۷: دل می برد ز قند مکرر کلام من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل می برد ز قند مکرر کلام من نی می کند به ناخن شکر کلام من در قطع ره ز جادو بود خضر بی نیاز از راستی غنی است ز مسطر کلام من در گفتگوی نازک من نیست کوتهی از مد مانوی است رساتر کلام من در یک نفس ز مصر به کنعان کند نزول چون بوی یوسف است سبک پر کلام من یک روز(ه) چون کبوتر بغداد می رود از باختر به کشور خاور کلام من از گوش پیشتر به دل مستمع رسد از دلپذیریی که بود در کلام من از خلق در حجاب سیاهی نهفته نیست از آب زندگی است روانتر کلام من صور قیامت است مرا کلک خوش صریر دارد نمک ز شورش محشر کلام من کاغذ حریف آتش سوزان نمی شود دفتر کند ز بال سمندر کلام من بر سنگ می زنند ز دلهای همچو سنگ هر چند قیمتی است چو گوهر کلام من از مدح و هجو و هزل و طمع شسته ام ورق پند و نصیحت است سراسر کلام من نسبت به فکرهای قدیدش مکن که هست از تازگی چکیده کوثر کلام من اندیشه اش ز ناخن یأجوج دخل نیست باشد متین چو سد سکندر کلام من چون مار پا به راه نهد کشته می شود انگشت اعتراض منه بر کلام من گردید خشک همچو صدف پوست بر تنم تا گشت آبدار چو گوهر کلام من یک نقطه خرده بین نتواند به سهو یافت هر چند پیچ و تاب زند در کلام من ای وامصیبتاه که شد خرج مردگان چون حافظ مزار سراسر کلام من صائب چو آفتاب ز دل تا نفس کشید آفاق را گرفت سراسر کلام من صائب تبریزی