صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۹۴: دل کی رسد به وصل تو ای سروناز من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل کی رسد به وصل تو ای سروناز من؟ یک کوچه است زلف ز راه دراز من چون بوی گل که می شود از برگ بیشتر بی پرده شد ز پرده بسیار راز من غیر از بهار خشک مرا در بساط نیست ای وای اگر قبول نیفتد نیاز من خونی که بود در دل من مشک ناب شد تا شد بدل به عشق حقیقی مجاز من از خامیی که در رگ و در ریشه من است نه بوته تافته است فلک در گداز من خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد ناخن به هر دلی که زند شاهباز من دلها اگر ز سنگ بود می شود کباب در محفلی که باده کشد دلنواز من بامن همیشه بود فلک در مقام ناز این پرده ها نگشت موافق به ساز من زان دست پیش رو به دعا برده ام، مباد بر روی من زنند ملایک نماز من صائب جز آن یگانه که در دست اوست دل فارغ بود ز هر دو جهان پاکباز من صائب تبریزی