صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۹۳: دلدار رفت و برد دل خاکسار من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلدار رفت و برد دل خاکسار من یکبار شد ز دست کند و شکار من رفتی و رفت با تو دل بی قرار من یکبار شد تهی ز دو گوهر کنار من می بود سهل کار دل غم کشیده ام بودی به جای خویش اگر غمگسار من واحسرتا که چون گل رعنا به باد رفت در یک نفس خزان من و نوبهار من از نیم جان من به چه تقصیر دست داشت؟ شوخی که برد صبر و شکیب و قرار من باری مرا به داغ جدایی چو سوختی غافل مشو ز حال دل داغدار من صبری که بود پشت امیدم ازو به کوه در روزگار هجر نیامد به کار من باغ و بهار من ز جهان دامن تو بود دیگر به دامن که نشیند غبار من؟ آیا بود به گریه شادی بدل شود این گریه های تلخ شب انتظار من؟ صائب ترانه ای که بشوید ز دل غبار امروز نیست جز سخن آبدار من صائب تبریزی