صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۸۶: عرض صفا به اهل هنر می کنی مکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عرض صفا به اهل هنر می کنی مکن پیش کلیم دست بدر می کنی مکن صدق عزیمت است دلیل ره طلب تو سست عزم، عزم دگر می کنی مکن قطع ره طلب به تأمل نمی شود در پیش پای خویش نظر می کنی مکن چون سیل، بی ملاحظگی خضر این ره است این راه را به قاعده سر می کنی مکن فکر و خیال محرم این شاهراه نیست هر دم خیال (و) فکر دگر می کنی مکن بی جذبه آفتاب دلیلت اگر شود از خود سفر به نور شرر می کنی مکن در ره شکنجه ای بتر از کفش تنگ نیست با خوی بد هوای سفر می کنی مکن در قلزمی که یکجهتان دم نمی زنند هر دم زدن هوای دگر می کنی مکن آزادگان چو سرو به یک جامه قانعند هر روز یک لباس به بر می کنی مکن از رشک عشق، غیرت حسن است بیشتر در ماه و آفتاب نظر می کنی مکن اکنون که برد بی خبری هر چه داشتیم ما را ز حال خویش خبر می کنی مکن پاس شکوه فقر و قناعت نگاه دار در پیش گنج، دست به زر می کنی مکن صائب یکی ز حلقه به گوشان زلف توست او را نظر به چشم دگر می کنی مکن صائب تبریزی