صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۸۲: از زنگ کبر آینه خویش ساده کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از زنگ کبر آینه خویش ساده کن در زیر پا نظر کن و حج پیاده کن چون مور مدتی کمر بندگی ببند دیگر ز روی دست سلیمان، و ساده کن سامان خاستن نبود شبنم مرا ای مهر، دستگیری این اوفتاده کن احسان آفتاب به مقدار روزن است تا ممکن است روزن دل را گشاده کن در قبضه تصرف چرخ زبون مباش مردانه از سپهر مقوس کباده کن بر توسن سبکرو همت سوار شو خوشید را ز مرکب گردون پیاده کن نقصان نکرده است کس از آب زندگی نقد حیات خود همه را صرف باده کن تا چون سبو عزیزان خراباتیان شوی یک چند دستگیری هر اوفتاده کن صائب هلاک ساده دلان است حسن دوست تا ممکن است آینه خویش ساده کن صائب تبریزی