صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۵۶: غم حریص ز دینار می شود افزون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم حریص ز دینار می شود افزون ز گنج پیچ و خم مار می شود افزون جنون ز سنگ ملامت نمی کند پروا که شور سیل ز کهسار می شود افزون مبر به گلشن جنت مرا که از کوثر خمار تشنه دیدار می شود افزون ازان به خاک قناعت نموده ام چون مور که حرص من ز شکرزار می شود افزون مرا به بی کسی خویشتن کنید رها که درد من ز پرستار می شود افزون شود ز هاله کمربسته حسن ماه تمام ز خط فروغ رخ یار می شود افزون یکی هزار شد از عندلیب شورش من که ذوق کار ز همکار می شود افزون امیدها به خطش داشتم، ندانستم که شب گرانی بیمار می شود افزون نمی شود ز مگس خیرگی به راندن دور ز منع، حرص طمعکار می شود افزون اگر چه بار ز دلها به برگ می خیزد ز برگ بر دل من بار می شود افزون به قدر آنچه دهی ره به دل تمنا را تردد دل افگار می شود افزون سبک شدی به نظرها و از تهی مغزی علاقه تو به دستار می شود افزون شکست هر قدر افزون رسد به گوهر من امید من به خریدار می شود افزون چه حالت است که از سر زدن مرا چو قلم کشش به عالم گفتار می شود افزون ز حرف تلخ مرا خارخار دل صائب به آن دو لعل شکربار می شود افزون صائب تبریزی