صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۷۶: نیست ممکن ز سخن سیر توان گردیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست ممکن ز سخن سیر توان گردیدن یا ازین زمزمه دلگیر توان گردیدن می توان گشت به گفتار جهانگیر، ولی نیست ممکن که دهانگیر توان گردیدن آنچه از زخم زبان بر سر مجنون آمد معتکف در دهن شیر توان گردیدن هست در هر نظری حسن ترا جلوه خاص از تماشای تو چون سیر توان گردیدن؟ در طلب باش که هر چند سر آید روزت تازه چون صبح به شبگیر توان گردیدن نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه سرزمینی که زمین گیر توان گردیدن بر جنون زن که غزالان همه رام تو شوند چند دنباله نخجیر توان گردیدن؟ مشت آب و گل ما را فلک سفله نداد آنقدر وقت که همگیر توان گردیدن چه شوی در دل فولاد حصاری، چو ترا جوهری هست که شمشیر توان گردیدن گر شوی صائب از اندیشه نازک چو هلال همچو خورشید جهانگیر توان گردیدن صائب تبریزی