صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۷۳: سرد شد دست و دعا صبح به یک خندیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرد شد دست و دعا صبح به یک خندیدن روح را گرم کند خنده به دل دزدیدن خاطر جمع و پریشان نظری هیهات است شانه زلف حواس است پریشان دیدن دیدن بحر به پوشیدن چشمی بندست چشم هر چند ز دریا نتوان پوشیدن رزق هر چند که چون سیل بهاران آید آسیا را نشود سنگ ره نالیدن پوست پوشیده به جولانگه لیلی رفتم در ره عشق ز مجنون نتوان لنگیدن صائب از پیچ و خم زلف سخن مویی شد اینقدر نیز نباید به سخن پیچیدن صائب تبریزی