صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۵۹: می دهم گر چه به ظاهر چو قلم داد سخن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می دهم گر چه به ظاهر چو قلم داد سخن سر مویی خبرم نیست ز ایجاد سخن بی سخن مسندش از دست سلیمان باشد سایه گر بر سر مور افکند امداد سخن قدم اول این ره چو قلم ترک سرست ای که داری هوس وصل پریزاد سخن قاف تا قاف سراپرده سلطانی اوست چون سلیمان به جهان حکم کند باد سخن می شود چون قلم از رشته جان زنارش هر که شد واله حسن صنم آباد سخن شکرستان کند از صورت شیرین دهنان بیستونی که فتد در کف فرهاد سخن گر لب خود نگشایم همه دانند که هست مهر خاموشی من چتر پریزاد سخن به سخن هر که شود زنده نمیرد هرگز دم عیسی است هوای نفس آباد سخن همه بر آینه دارند نظر چون طوطی تا که را سینه روشن کند ارشاد سخن تا ز کوتاهی پرواز خجالت نکشد لفظ پرداخته کن بال پریزاد سخن سخن آن است که از مغز تأمل خیزد نتوان کرد به هر طوطیی اسناد سخن چاک کن همچو قلم سینه خود را صائب که دل چاک بود مشرق ایجاد سخن صائب تبریزی