صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۴۳: اگر اشک پشیمانی نگردد عذرخواه من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر اشک پشیمانی نگردد عذرخواه من بپوشد چشمه خورشید را گرد گناه من ز تسخیر نگاه سرکش او عاجزم، ورنه عنان برق را در دست می پیچد گیاه من به این شوقی که من در کعبه مقصود رو دارم دلی از سنگ می باید که گردد سنگ راه من نمی دانم که در خاطر گذر دارد، همین دانم که بوی سنبل فردوس می آید ز آه من من لرزنده جان را نشأه می زنده دل دارد من آن شمعم که دست تاک می گردد پناه من فغان بی اثر در سینه عاشق نمی باشد چو مژگان تو باشد تیر یک ترکش سپاه من اگر فردا به این سامان عصیان رو به حشر آرم ترازو را به فریاد آورد بار گناه من چو مژگان می دهم در چشم خود جا خصم عاجز را بلند اقبال آن خاری که می روید ز راه من به هر کس دل گواهی می دهد، دل می دهم صائب شهادت را به زر نتوان خریدن از گواه من صائب تبریزی