صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۴۱: ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من ز دامنگیری او جوی خون شد آستین من به این طالع چرا از دوستان من راستی جویم؟ که افتاده است چپ با دست من نقش نگین من اگر چه ظاهرم تلخ است، شیرین است گفتارم نهان در پرده زنبور باشد انگبین من ز بس بر خرمنم برق بلا ده تیغه می بارد به خاکستر نشیند تا به گردن خوشه چین من شفق هر صبحدم صد کاسه خون در ساغرم ریزد فلک از کهکشان هر شب کمر بندد به کین من مده رو پیش چشم من نقاب بی مروت را مباد آید برون از پرده آه آتشین من دماغ ناله مجنون صحرایی کجا دارد؟ جرس را مهر بر لب می نهد محمل نشین من امیدی هست آب رفته اش دیگر به جو آید یکی سازد به مژگان دست را گر آستین من تو ای صائب دل خرم اگر داری خوشت باشد گره فرسود شد در گرد غم چین جبین من صائب تبریزی