صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۴۰: نه امروزست گرم از داغ سودای تو نان من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه امروزست گرم از داغ سودای تو نان من نمک پرورده عشق است مغز استخوان من زمین تنگ میدان نیست جای گرم جولانان وگرنه توسن گردون بود در زیر ران من به کوری خرج شد اشکی که پروردم به خون دل گلویی تر نشد چون شمع از آب روان من برآمد بس که بی حاصل نهال من، عجب دارم که سر بالا کند چون بید مجنون باغبان من ز خواهش های الوان در ره سیل خطر بودم دل بی مدعا زین سیل شد دارالامان من تواضع با فرودستان بود خوش از زبردستان وگرنه دور باش از زور خود دارد کمان من گرفتم گوشه بر امید گمنامی، ندانستم که کوه قاف چون عنقا شود سنگ نشان من گرانجانی نباشد پیشه من با خریداران به سیم قلب یوسف می خرند از کاروان من ز هزل و هجو دادم تو به صائب شوخ طبعان را دهان عالمی شد چون صدف پاک از دهان من صائب تبریزی