صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۹۱: ز دام نوخطان مشکل بود دل را رها گشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز دام نوخطان مشکل بود دل را رها گشتن ز لفظ تازه دشوارست معنی را جدا گشتن گل این باغ، آغوش از لطافت برنمی دارد به بوی پیرهن باید تسلی چون صبا گشتن ز قرب گل به اندک فرصتی دلسرد شد شبنم ندارد حاصلی با بی وفایان آشنا گشتن رسیده است آفتابت بر لب بام از غبار خط دگر کی ای ستمگر مهربان خواهی به ما گشتن؟ وصال شسته رویان گریه ها در آستین دارد به گل پیراهنان چسبان نباید چون قبا گشتن پر کاهی است دنیا در نظر آزادمردان را به تحصیلش نمی یابد سبک چون کهربا گشتن نمی دانی چه شکر خواب ها در چاشنی داری به نقش خشک قانع از شکر چون بوریا گشتن اگر با استخوان از سفره قسمت شوی قانع عزیز اهل دولت می توانی چون هما گشتن متاب از سختی ایام رو گر بینشی داری که فرض عین باشد در ره او توتیا گشتن چه آسوده است صائب از تردد چشم قربانی درین محفل به حیرت می توان بی مدعا گشتن صائب تبریزی