صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۸۰: ریخت مژگان تر من رنگ گلشن بر زمین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ریخت مژگان تر من رنگ گلشن بر زمین شد ز آه من چراغ لاله روشن بر زمین با سبکروحان گرانجانان نگیرند الفتی هست در جیب مسیحا چشم سوزن بر زمین دیدن روی گرانان تیرگی می آورد چند دوزی همچو نرگس چشم روشن بر زمین؟ از رعونت زود بر دیوار می آید سرش می کشد هر کس که چون خورشید دامن بر زمین بر مراد بد گهر دایم نگردد آسمان سنگ زود افتد ز آغوش فلاخن بر زمین از گرانقدری نمی افتد ز چشم اعتبار پرتو خورشید اگر افتد ز روزن بر زمین عافیت در خاکساری، ایمنی در نیستی است سایه را پروا نباشد از فتادن بر زمین پرتو خورشید را نعل سفر در آتش است دامن جان را ندوزد لنگر تن بر زمین بر سر موران بود دست حمایت پای من از سبکروحان کسی نگذشته چون من بر زمین با هزاران چشم روشن آسمان جویای توست چون ره خوابیده خواهی چند خفتن بر زمین؟ بر زمین نه پشت دست ای سرو پیش قامتش تا به چند از سایه خواهی خط کشیدن بر زمین؟ گر نداری میوه افکندنی چون سرو و بید غیرتی کن، سایه ای باری بیفکن بر زمین گوشه امنی اگر صائب تمنا می کنی نیست غیر از گوشه دل هیچ مأمن بر زمین صائب تبریزی