صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۵۶: عقل پوچ از عهده سودا نمی آید برون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عقل پوچ از عهده سودا نمی آید برون پنبه از تسخیر این مینا نمی آید برون چشم آن دارم که با نام و نشان آیم برون از بیابانی که نقش پا نمی آید برون عالمی از بیخودی گر هست خوشتر در جهان چون فلاطون از خم صهبا نمی آید برون؟ گر چه دارد شوخی ما برق را در پیچ و تاب از لب ما خنده بیجا نمی آید برون هر که شمعی زیر خاک از دیده بینا نبرد از شبستان کفن بینا نمی آید برون حیرتی دارم که با این بی قراری های شوق چون مرا بال و پر از اعضا نمی آید برون؟ تیغ ما از بی زبانی در نیام زنگ نیست شیرمردی از صف هیجا نمی آید برون هر که را دیدیم، دارد بر جگر داغ نفاق ماهی بی فلس ازین دریا نمی آید برون شبروان کوی جانان را سلاحی لازم است ماه بی تیغ و سپر شبها نمی آید برون این چه دامان نزاکت بر زمین ساییدن است گل به این تمکین (و) استغنا نمی آید برون در شبستانی که اهل شرم ساغر می زنند از دهن ها نکهت صهبا نمی آید برون این جواب آن غزل صائب که می گوید مثال هیچ کس از فکر این سودا نمی آید برون صائب تبریزی
ظ„ط؛طھظ†ط§ظ…ظ‡
ط¬ط³طھط¬ظˆ
ظˆط²ظ†