صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۱۵: سر نمی پیچد ز اشک لاله گون مژگان من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر نمی پیچد ز اشک لاله گون مژگان من پنجه با دریای آتش می زند مرجان من سینه ای چون صبح می خواهد قبول داغ عشق در زمین پاک ریزد تخم را دهقان من تا شدم قانع ز نعمت ها به درد و داغ عشق گرم چون خورشید تابان است دایم نان من می شود هر روز بند غفلت من بیشتر دانه زنجیر در خاک است در زندان من گر چه از لب تشنگی یک مشت خاکستر شدم تازه رو دارد سفال خاک را ریحان من می دهد از سنبلستان ریاض خلد یاد از سیه مستان معنی صفحه دیوان من تازه رو بر می خورم با هر که خونم می خورد نیشتر را گل به دامان می کند شریان من اختیار گریه بی اختیارم داده اند غیر مژگان یک سر مو نیست در فرمان من حلقه بیرون در کام از نظربازی گرفت تا به کی محروم باشد دیده حیران من؟ این جواب آن غزل صائب که گوید مولوی چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من بس که ترسیده است چشمم صائب از رخسار او برنمی آید نگه از سایه مژگان من صائب تبریزی