صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۱۳: بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من روی می مالد به خاک آیینه را تمثال من بلبل من از حریم بیضه تا آمد برون گل ز شبنم خیمه بیرون زد به استقبال من نامرادی مطلب افتاده است در راه طلب ورنه مطلب پاکشان می آید از دنبال من دیده ام در بی پر و بالی گشاد خویش را ناخن پرواز نگشاید گره از بال من گر چه ساغر در خو مجلس به دور افکنده ام کوه را از پا درآرد رطل مالامال من هدیه ای اهل هنر را به ز عیب خویش نیست عیبجو بیهوده افتاده است در دنبال من یک سر مو بر تنم بی پیچ و تاب عشق نیست می شود آیینه صاحب جوهر از تمثال من می شدم صائب در اقلیم سخن صاحبقران گر نمی شد صرف تسخیر بتان اقبال من صائب تبریزی