صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۰۴: دست کوته کرد زلف یار از تسخیر من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دست کوته کرد زلف یار از تسخیر من ریخت از زور جنون شیرازه زنجیر من با خرابی های ظاهر دلنشین افتاده ام سیل نتوان گذشت از خاک دامنگیر من سختی ره می شود سنگ فسان عزم مرا برنمی گردد، اگر بر سنگ آید تیر من خاکیان از جوهر پوشیده من غافلند زیر گردون است در زیر سپر شمشیر من آفتاب بی زوال عشق بر من تافته است موی آتش دیده گردد خامه از تصویر من غوطه در سرچشمه آب حیاتش می دهند هر که می ریزد عرق چون خضر در تعمیر من گر به ظاهر دیده من شد سفید از انتظار متصل با قصر شیرین است جوی شیر من اینقدر وحشت نمی بردم به خود هرگز گمان در کمند زلف او نگذاشت چین نخجیر من چون عرق چشمم به روی گلعذاران وا شده است آفتاب و مه نمی آید به چشم سیر من چون تواند سبزه زیر سنگ قامت راست کرد؟ می کند کوته زبان عذر را تقصیر من سرو و سوسن را دل آزاده من داغ داشت حلقه مردانه چشم تو شد زنجیر من گفتم از پیری شود بند علایق سست تر قامت خم حلقه ای افزود بر زنجیر من یک دل غمگین جهانی را مکدر می کند باغ را در بسته دارد غنچه دلگیر من گر چنین صائب جنون من ترقی می کند حلقه ها در گوش مجنون می کشد زنجیر من صائب تبریزی