صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۹۷: چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من پسته خندان شود لب بسته از گفتار من دامن فکر من است از دامن گل پاکتر چشم شبنم می پرد در حسرت گلزار من چون صدف دریادلان را باز می ماند دهن گوهرافشانی کند چون کلک گوهربار من در پس آیینه از خجلت نهان گردیده اند طوطیان در روزگار کلک شکر بار من عالمی بیدار شد از ناله ام، گویا شده است مشرق صبح قیامت رخنه منقار من سرو و شمشاد و صنوبر پایکوبان می شوند هر که خواند در چمن یک مصرع از افکار من حلقه بیرون در کرده است خلط و زلف را بر بیاض گردن سیمین بران اشعار من شیشه گردون خطر دارد ز زور باده ام کیست تا بر لب گذارد ساغر سرشار من؟ سینه افسرده گلشن در ایام خزان می زند جوش بهار از گرمی گفتار من هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر کوه را گر دل فشارد ناله های زار من همچو کوه قاف در موج پری پنهان شده است بیستون عشق از فرهاد شیرین کار من دست گلچین غنچه از جوش بهاران می شود ورنه چوب منع را ره نیست در گلزار من مزد کار من ز ذوق کار من آماده است کارفرما فارغ است از اهتمام کار من رشته موج سراب از جوش گوهر بگسلد آستین چون برفشاند ابر گوهربار من بحر نتواند نفس دیگر ز جزر و مد کشید گر چنین بر خود ببالد گوهر شهوار من بر دل آزاده خود بار خود را بسته ام نیست دوش هیچ کس چو سرو زیر بار من چون نفس در دل نگردد عندلیبان را گره؟ غنچه می خسبد نسیم صبح در گلزار من از پشیمانی لب خود را به دندان می گزد هر که اندازد ز نادانی گره در کار من روی در آیینه زانوی خود آورده ام نیست چون طوطی وبال دیگران زنگار من جلوه دست حمایت می کند ز آهستگی بر سر موران ره، پای سبکرفتار من درد بر من صائب از درمان گواراتر شده است دست از دست مسیحا می کشد بیمار من صائب تبریزی