صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۹۶: هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من چشم مجمر روشن است از آتش بی دود من سوختم در دوزخ افسردگی، یارب که گفت روی گرم از آتش سوزان نبیند عود من گرم چون خورشید یک بار از در یاری درآ سرمه ای شد چشم روزن ها ز آه و دود من پنجه مرجان شود در بحر خجلت موج زن دست چون بیرون کند مژگان خون آلود من ضعف دل دارم مسیح از نبض من بردار دست هست در سیب زنخدان بتان بهبود من از سر سودای تیغ او گذشتن مشکل است سر درین سودا نهادم تا چه باشد سود من صائب از گلزار صلح کل خرامان می رسم شیوه رنجش نمی داند دل خشنود من صائب تبریزی