صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۹۰: تا نگردد چهره نوخط زلف را کوته مکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا نگردد چهره نوخط زلف را کوته مکن ای ستمگر رشته امید ما کوته مکن می شود جان تازه از آواز پای آشنا از مزار کشتگان خویش پا کوته مکن کشتی بی بادبان کمتر به ساحل می رسد دست از دامان مردان خدا کوته مکن سرسری از فیض صحرای طلب نتوان گذشت از شتاب این راه را ای رهنما کوته مکن بی کشش نتوان به پای آهن این ره را برید دست خود ای سوزن از آهن ربا کوته مکن می گشاید از دعا هر عقده مشکل که هست مشکلی چون رودهد دست از دعا کوته مکن شمع را فانوس از آفات می دارد نگاه دست از دامان آن گلگون قبا کوته مکن شکر این معنی که داری در حریم غنچه راه از قفس پای خود ای باد صبا کوته مکن می شود صائب دعا در دامن شب مستجاب دست خود زنهار ازان زلف دوتا کوتاه مکن صائب تبریزی