صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۵۸: از خموشی مشت خاک بر دهان قال زن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از خموشی مشت خاک بر دهان قال زن تا قیامت خیمه در دارالامان حال زن روزگاری رشته تاب آرزو بودی، بس است چند روزی هم گره بر رشته آمال زن چون حباب از بیضه هستی قدم بیرون گذار در فضای بحر با موج سبکرو بال زن مطربان را پست کن، از بار منت گل بچین ساقیان را مست گردان، رطل مالامال زن هر دل گرمی که بینی گرد او پروانه شو هر لب خشکی که یابی بوسه چون تبخال زن آنقدر با تن مدارا کن که جان صافی شود خرمنت چون پاک گردد پای بر غربال زن دانه یکدست می خواهند صائب روز حشر کشت خود را بر محک از دیده غربال زن این جواب آن که می گوید حکیم غزنوی گر ترا درد دل است از دیدگان قیفال زن صائب تبریزی