صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۳۸: چیست دانی عشقبازی، بی سخن گویا شدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چیست دانی عشقبازی، بی سخن گویا شدن چشم پوشیدن ز غیر حق، به حق بینا شدن سر به جیب خود فرو بردن، برآوردن ز عرش پای در دامن کشیدن، آسمان پیما شدن سنگ طفلان لوح خاک خویش کردن وقت شام صبحدم از زیر سنگ کودکان پیدا شدن با دد و دام جهان مانند مجنون ساختن صاف با خلق جهان چون سینه صحرا شدن با دد و دام جهان مانند مجنون ساختن صاف با خلق جهان چون سینه صحرا شدن با کمال آشنایی، زیستن بیگانه وار در میان جمع از همصحبتان تنها شدن زین بیابان می برم خود را برون چون گردباد بیش ازین نتوان غبار خاطر صحرا شدن عاشقان را تا فنا از شادی و غم چاره نیست سیل را پست و بلندی هست تا دریا شدن شاهباز طبع ملا بال هر جا وا کند فکر صائب را علاجی نیست جز عنقا شدن صائب تبریزی