صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۳۵: تا به کی پوشیده از همصحبتان ساغر زدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا به کی پوشیده از همصحبتان ساغر زدن؟ در گره تا چند آب خویش چون گوهر زدن؟ در گلستانی که باشد چشم بلبل در کمین پیش ما معراج بی دردی است گل بر سر زدن پرتو خورشید را با خاک یکسان کرده است بی طلب هر جای رفتن، حلقه بر هر در زدن گفتگوی عشق با افسردگان روزگار بر رگ سنگ است از بی حاصلی نشتر زدن تا درین بستانسرا پای تو در گل محکم است کوته اندیشی بود چون سرو دامان بر زدن قامتت چون حلقه گردد چشم عبرت باز کن کز جهان سفله می باید ترا بر در زدن تا اسیر چرخی از شکر و شکایت دم مزن دل سیه سازد نفس در زیر خاکستر زدن هر که را از عشق عودی در دل پر آتش است از مروت نیست گل بر روزن مجمر زدن سکه مردان نداری، معرفت کم خرج کن فتنه ها دارد به نام پادشاهان زر زدن گر نریزی آبروی خویش را صائب به خاک در همین جا می توانی غوطه در کوثر زدن صائب تبریزی