صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۳۴: تا توان خاموش بودن دم نمی باید زدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا توان خاموش بودن دم نمی باید زدن عالم آسوده را بر هم نمی باید زدن می توان تا غوطه در سرچشمه خورشید زد خیمه بر گلزار چون شبنم نمی باید زدن از دل و دین و خرد یکباره می باید گذشت در قمار عشق نفس کم نمی باید زدن پیش اهل حال می باید لب از گفتار بست چون طرف آیینه باشد دم نمی باید زدن تا نیابی ترجمانی همچو عیسی در کنار بر لب خود مهر چون مریم نمی باید زدن جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون خنده در هنگامه ماتم نمی باید زدن چون زمین ساده ای پیدا شود از بهر نقش بر لب خود مهر چون خاتم نمی باید زدن شهریان را سیر چشم از جود کردن همت است در بیابان خیمه چون حاتم نمی باید زدن می توان تا صائب از جام سفالین باده خورد می چو بی دردان ز جام جم نمی باید زدن صائب تبریزی