صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۲۵: نیست از منصور اگر مستانه می گوید سخن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست از منصور اگر مستانه می گوید سخن از زبان شمع این پروانه می گوید سخن نیست گوش حق شنو، ورنه مسلسل همچو موج نه صدف زان گوهر یکدانه می گوید سخن غافل از سررشته آن گوهر یکدانه است زاهدی کز سبحه صد دانه می گوید سخن نیست گوش اهل عالم محرم اسرار عشق زین سبب با خویشتن دیوانه می گوید سخن شیشه ناموس خود را می زند بر کوه قاف پیش خم هر کس که از پیمانه می گوید سخن آب حیوان را به باد بی نیازی می دهد بادپیمایی که بیدردانه می گوید سخن صحبت پیر مغان بر نوجوانان بار نیست چون پدر با کودکان طفلانه می گوید سخن هر که را از هوشمندی هست در سر نشأه ای چون به مستان می رسد، مستانه می گوید سخن مهر بر لب زن که بر خامی دلیل ناطق است باده چندانی که در میخانه می گوید سخن کوه از یک حرف ناسنجیده می گردد سبک وای بر آن کس که بی باکانه می گوید سخن خار دیوار تو با نظارگی و باغبان ز دل آزاری به یک دندانه می گوید سخن هر که از آب حرام رشوت آبستن نشد تیغ اگر باشد طرف، مردانه می گوید سخن هر که دارد صائب از حال گرانباران خبر با گرانجانان سبکروحانه می گوید سخن صائب تبریزی