صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۰۷: پیچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن نیست ممکن موج از آب روان برداشتن چون صدف من هم ز گوهر دامنی می داشتم می توانستم اگر دست از دهان برداشتن خانه خالی پر و بالی است بهر سالکان تیر را آسان بود دل از کمان برداشتن هر که از دل بار بردارد، گران بر دوش نیست از سبوی می گرانی می توان برداشتن نیست در دریای شورانگیز عالم موج را هیچ تدبیری به از دست از عنان برداشت از خدا تا کی به دنیای دنی قانع شدن؟ چند از خوان سلیمان استخوان برداشتن؟ برنمی گردد به ابر از گوهر شهوار آب نیست ممکن دل ز لعل دلستان برداشتن پسته بی مغز در لب بستگی رسواترست نیست حاجت پرده از کار جهان برداشتن خوشتر از صد باغ و بستان است کنج عافیت با قفس سهل است دل از گلستان برداشتن می توان برداشت دل صائب به آسانی ز جان لیک دشوارست دل از دوستان برداشتن صائب تبریزی