صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۹۹: تا چون درویشان توان با گاه گاهی ساختن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چون درویشان توان با گاه گاهی ساختن از سبک مغزی است با زرین کلاهی ساختن خاک در چشمش، اگر گردد به ظاهر گوشه گیر هر که بتواند پناه از بی پناهی ساختن در تلاش نام نتوان چون عقیق ساده لوح با دل پر خون به ننگ رو سیاهی ساختن بستر و بالین ز خشت و خاک کن در زندگی عاقبت چون خوابگاه از خاک خواهی ساختن از برای طعمه چون قلاب گردن کج مکن تا به آب خشک بتوان همچو ماهی ساختن بهر قطع راه عقبی بال سامان دادن است سیم و زر را پیشتر از خویش راهی ساختن در هوای جذب دنیای خسیس ای سست مغز رنگ خود چون کهربا تا چند کاهی ساختن؟ می تواند غوطه در دریای آتش زد دلیر هر که بتواند به قرب پادشاهی ساختن از محیط آفرینش فلس اگر داری طمع با هزاران خار می باید چو ماهی ساختن از گرانجانان به چوگان گوی سبقت بردن است قامت خود خم به فرمان الهی ساختن نیست ممکن صائب از روباه آید کار شیر مصلحت نبود رعیت را سپاهی ساختن صائب تبریزی