صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۹۸: آن خرابم کز زبانم حرف نتوان ساختن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن خرابم کز زبانم حرف نتوان ساختن بیش ازین ما را مروت نیست ویران ساختن از زمین عیسی به چرخ از راه خودسازی رسید چند باشی در مقام قصر و ایوان ساختن؟ گوهر ما را گرانی در نظرها شد گران کاش خود را می توانستیم ارزان ساختن خشم را در پرده های خلق پنهان کردن است آتش سوزنده را بر خود گلستان ساختن از می لعلی تن خاکی خود را چون سبو دست تا از توست می باید بدخشان ساختن محرم گنج الهی نیست هر ناشسته روی از توانگر فقر را شرط است پنهان ساختن چشم اگر داری که در چشم جهان شیرین شوی چون گهر باید به تلخ و شور عمان ساختن تا نباشد همت روشندلی چون آفتاب خویش را چون صبح نتوان پاکدامان ساختن چون توانم داد صائب کار جمعی را نظام؟ من که نتوانم سر خود را به سامان ساختن صائب تبریزی