صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۷۱: می کند گل زردرویی از شراب دیگران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می کند گل زردرویی از شراب دیگران دردسر می گردد افزون از گلاب دیگران با وضوی دیگری می بندد احرام نماز تازه دارد هر که روی خود به آب دیگران چون صدف از گوهر خود خانه من روشن است نیست چشم من به ماه و آفتاب دیگران می کند با دیده مغرور من کار نمک گر فتد در کلبه من ماهتاب دیگران از جواب خشک گردم بیش از احسان تر دماغ چشمه حیوان من باشد سراب دیگران چون نسیم صبح، گردم گرد هر جا غنچه ای است می گشاید دل مرا از فتح باب دیگران خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد چون مرا بیدار کرد از خواب، خواب دیگران؟ گر نه پیوسته است با هم رشته جان ها، چرا عمر کوته شد مرا از پیچ و تاب دیگران؟ از خدا شرمی نداری در گنهکاری، ولی دست می داری ز عصیان از حجاب دیگران از حساب کرده های خود نظر پوشیده ای نیستی یک لحظه فارغ از حساب دیگران در قبول شعر هر کس را مذاق دیگرست حالی عاشق نگردد انتخاب دیگران چند در افسانه سنجی روزگارم بگذرد؟ تا به کی بیدار باشم بهر خواب دیگران؟ می توان صائب به سیلی روی خود تا سرخ داشت از چه باید کرد رنگین از شراب دیگران؟ صائب تبریزی