صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۶۹: دیدن بی حاصلان بر آسمان باشد گران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیدن بی حاصلان بر آسمان باشد گران نخل های بی ثمر بر باغبان باشد گران ما سبکروحان به امید شهادت زنده ایم پیش ما ذکر حیات جاودان باشد گران هر دو عالم چیست تا نتوان بهای عشق داد؟ قیمت یوسف چرا بر کاروان باشد گران؟ هر سر موی مرا آورد در فریاد درد میزبان گردد سبک، چون میهمان باشد گران بی هوای عشق، سر بر کشتی جسم است بار کار لنگر می کند چون بادبان باشد گران تشنه خون هوسناکان بود عشق غیور میهمان بی ادب بر میزبان باشد گران شکوه از سنگ ملامت نیست مجنون مرا بر دل مخمور کی رطل گران باشد گران؟ صحبت بی درد اگر یک لحظه باشد سهل نیست درد اگر چه ذره ای باشد همان باشد گران پیش اهل دل سخن از عالم فانی مگو در بهاران جلوه برگ خزان باشد گران هیچ نقشی بر دل روشن ضمیران بار نیست موج هیهات است بر آب روان باشد گران خشک مغزان را دماغ دولت و اقبال نیست سایه بال هما بر استخوان باشد گران یاد من صائب چه با آن خاطر نازک کند سجده ام جایی که بر آن آستان باشد گران صائب تبریزی