صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۶۸: از نگاه خیره چشم یار می گردد گران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از نگاه خیره چشم یار می گردد گران از عیادت دایم این بیمار می گردد گران سر سبک چون شد ز می، دستار می گردد گران وقت طوفان کف به دریابار می گردد گران آه ازان آیینه رو کز بس صفا بر خاطرش طوطی خوش حرف چون زنگار می گردد گران کی به فکر حلقه آغوش ما خواهد فتاد؟ آن که او را بر کمر زنار می گردد گران هر که منع از آرزوی دل کند بیمار را گر بود عیسی، که بر بیمار می گردد گران گر بود رطل گران بر دل گران مخمور را کوه غم هم بر دل بیدار می گردد گران هر چه غیر از بوی پیراهن بود، یعقوب را بر دل و بر دیده خونبار می گردد گران بار بردار از دل مردم که بر دوش زمین برندارد هر که از دل بار، می گردد گران هر رگ ابری که از احسان گرانبارم کند بر دلم چون تیغ لنگردار می گردد گران مشت آبی زن به روی خود که خواب بیخودی بیشتر در دولت بیدار می گردد گران از گرانجانی در آن عالم کنندش سنگسار هر که بر دل خلق را بسیار می گردد گران از دل پر خون نباشد شکوه خون آشام را چون تهی شد شیشه بر خمار می گردد گران خانه بر دوشان نمی گیرند در جایی قرار سیل کی بر خاطر کهسار می گردد گران؟ نیست از بی باکی دلدار صائب غم مرا درد من از پرسش اغیار می گردد گران صائب تبریزی