صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۶۱: چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم نرسیده ام به دردی که کسی رسد به دردم به نظر ازان عزیزم به بها ازان گرانم که به هیچ دل چو گوهر ننشسته است گردم من و بی حجاب گشتن، چه خیال باطل است این؟ که اگر به دل درآیی تو به گرد دل نگردم به سیاه روزی من دل سنگ خاره سوزد که نشد چو سبزه خط ز لب تو آبخوردم گلی از لباس رنگین نشکفت برعذارم جگری است پاره پاره چو هدف ز سرخ و زردم نتوان فشاند دامن ز غبار هستی من که گران رکاب باشد چو خط نه چنان ربود فکرم ز میان اهل عالم که توان رسید صائب به خیال دور گردم صائب تبریزی