صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۴۰: برون نمی برد از فکر دوست عالم آبم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برون نمی برد از فکر دوست عالم آبم نقاب دولت بیدار نیست پرده خوابم جگر گداز محیط است داغ تشنگی من کلاه گوشه به دریا شکسته موج سرابم به خوان چرخ نکردم دراز دست تهی را نداشت کاسه در یوزه پیش بحر حبابم اگر چه روی مرا داشت روزگار بر آتش چه خون که در دل آتش نکرد اشک کبابم نیم چو آینه مه رهین پرتو منت چو مهر باهمه آفاق روشن است حسابم چو ماه عید نشد راست قامتم ز تواضع همان سپهر دهد خاکمال همچو رکابم ز بی تهی نرسیدم به غور بحر حقیقت به فکر پوچ بسر رفت روزگار حبابم ز خشک مغزی میناچه خون که در جگرم نیست خوش آن زمان که به مینای غنچه بود گلابم خم سپهر برین می کند تلاش شکستن مگر به خانه زور آمده است باده نابم؟ همان ز طعن خطا نیستم خلاص چو صائب گرفت روی زمین را اگر چه فکر صوابم صائب تبریزی