صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۹۲۷: از ناله نی راز دل عشق شنیدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از ناله نی راز دل عشق شنیدیم زین کوچه به سر منزل مقصود رسیدیم راهی به سر آن مه شبگرد نبردیم چندان که چو خورشید به هر کوچه دویدیم دیدیم که بر چهره گل رنگ وفا نیست ما نیز سر خود به ته بال کشیدیم در دیده ما نشتر آزار شکستند هر چند چو خون در رگ احباب دویدیم با زلف بگو در پی صید دگر افتد ما از خم دامی که رمیدیم، رمیدیم از گریه ما هیچ دلی نرم نگردید در ساعت سنگین سر این تاک بریدیم در گوش ز فریاد جرس پنبه گذاریم نشنیدنی از همسفران بس که شنیدیم چون موج نشد قسمت ما گوهر مقصود هر چند که از طول امل دام کشیدیم دیدیم که در روی زمین اهل دلی نیست چون غنچه به کنج دل خود باز خزیدیم کردیم وداع کف خاکستر هستی روزی که به آن شعله جانسوز رسیدیم دیدیم ندارد سر ما زاهد بیدرد از صومعه خود را به خرابات کشیدیم شیر شتر و روی عرب چند توان دید؟ پا از سفر کعبه مقصود کشیدیم هر چند ز خط راه توان برد به مضمون ما هیچ به مضمون خط او نرسیدیم در سینه دل، چاک فکندیم چو صائب این نامه به تدبیر نشد باز، دریدیم صائب تبریزی