صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۷۵: ما تازه روی چون صدف از دانه خودیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما تازه روی چون صدف از دانه خودیم خرسند از محیط به پیمانه خودیم چون غنچه روی دل به خود آورده ایم ما برگ نشاط گوشه میخانه خودیم ما را غریبی از وطن خود نمی برد در کعبه ایم و ساکن بتخانه خودیم از هوش می رویم به گلبانگ خویشتن در خواب نوبهار ز افسانه خودیم نوبت به کینه جویی دشمن نمی دهیم سنگی گرفته در پی دیوانه خودیم در چشم خلق اگر چه کم از ذره ایم ما خورشید بی زوال سیه خانه خودیم در بوم این سیاه دلان جغد می شویم ورنه همای گوشه ویرانه خودیم گرد گنه به چشمه کوثرنمی بریم امیدوارم گریه مستانه خودیم چون کوهکن به تیشه خود جان سپرده ایم در زیر بار همت مردانه خودیم از ما بغیر ما همه کس فیض می برد ابر کسان و برق سیه خانه خودیم دانسته ایم قیمت خود را چنان که هست گنجینه دار گوهر یکدانه خودیم در راه میهمان نگران است چشم ما ما حلقه برون در خانه خودیم پوشیده است صورت احوال ما ز خلق دیر آشنا چو معنی بیگانه خودیم صائب ز فیض خانه بدوشی درین بساط هر جا که می رویم به کاشانه خودیم صائب تبریزی