صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۷۴: نقش مراد اگر چه نشد دستگیر ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نقش مراد اگر چه نشد دستگیر ما بیرون به زور همت ازین ششدر آمدیم مردم همان ز سایه ما فیض می برند مانند سرو و بید اگر بی بر آمدیم از زهر سبز شد قلم استخوان ما تا در مذاق اهل جهان شکر آمدیم ای عمر برق سیر، شتاب اینقدر چرا آخر به این جهان نه پی اخگر آمدیم صائب فتاد اطلس گردون به پای ما روزی که از لباس تعلق بر آمدیم گشتیم خاک تا ز فلک برتر آمدیم مردیم تا ز بحر فنا بر سر آمدیم چندین هزار بار فشاندیم خویش را تا همچو آب در نظر گوهر آمدیم چون باده آب شد ز لگد استخوان ما تا از حریم خم به لب ساغر آمدیم خوشوقت شد دماغ پریشان روزگار روزی که ما چو عود به این مجمر آمدیم ما را به چشم شور، حسودان گداختند هر چند تشنه لب ز لب کوثر آمدیم چون کاروان آینه از زنگبار چرخ در گلخن جهان پی خاکستر آمدیم آیینه را به دامن تر تا به کی نهیم؟ آخر به این جهان پی روشنگر آمدیم ای قلزم کرم بفشان گرد راه ما چون سیل اگر چه بی ادب و خودسر آمدیم صائب تبریزی