صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۷۲: ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم سر چون کمان حلقه به زانو گذاشتیم بستیم لب به شهد خموشی ز گفتگو شکر به طوطیان سخنگو گذاشتیم حاشا که تیغ صبح قیامت جدا کند از فکر او سری که به زانو گذاشتیم شستیم دست خود ز ثمر پاک همچو سرو روزی که پای بر لب این جو گذاشتیم کردند همچو سرو نفس راست بلبلان تا از چمن به کنج قفس رو گذاشتیم از جرم ما مپرس چه مقدار و چند بود ما کوه قاف را به ترازو گذاشتیم نتوان دریغ داشت ز مستان کباب را دل را به آن دونرگس جادو گذاشتیم صائب شدیم مرکز پرگار آسمان از دست تا عنان تکاپو گذاشتیم صائب تبریزی