صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۷۱: ما خنده را به مردم بیغم گذاشتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما خنده را به مردم بیغم گذاشتیم گل را به شوخ چشمی شبنم گذاشتیم قانع به تلخ و شور شدیم از جهان خاک چون کعبه دل به چشمه زمزم گذاشتیم مردم به یادگار اثرها گذاشتند ما دست رد به سینه عالم گذاشتیم چیزی به روی هم ننهادیم در جهان جز دست اختیار که بر هم گذاشتیم دادند اگر عنان دو عالم به دست ما از بیخودی ز دست همان دم گذاشتیم الماس، بی نمک شده بود از موافقت تدبیر زخم و داغ به مرهم گذاشتیم بی حاصلی نگرکه حضور بهشت را از بهر یک دو دانه چو آدم گذاشتیم صائب فضای چرخ مقام نشاط نیست بیهوده پا به حلقه ماتم گذاشتیم صائب تبریزی