صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۶۹: چون غنچه دست بر دل شیدا گذاشتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون غنچه دست بر دل شیدا گذاشتیم گل را به باغبان خنک وا گذاشتیم تا چند چون سفینه توان بود تخته بند؟ موجی شدیم و روی به دریا گذاشتیم چون داغ لاله از سر ما موج خون گذشت پهلو اگر به بستر خارا گذاشتیم تبخاله است لاله سرچشمه سراب بیهوده دل به عشوه دنیا گذاشتیم از جوش می، چو ابر (ز) دریا هوا گرفت هر پنبه ای که بر سر مینا گذاشتیم خود را به تیغ کوه کشیدند لاله ها تا همچو سیل روی به صحرا گذاشتیم افتاده تر ز سنگ نشان بود گردباد روزی که ما به دشت جنون پا گذاشتیم عشق غیورننگ شراکت نمی کشد ما آفتاب را به مسیحا گذاشتیم تا کی به شیشه خانه مشرب زنند سنگ؟ زهاد را به باطن مینا گذاشتیم صائب کسی به درد دل ما نمی رسد ناچار دست بر دل شیدا گذاشتیم صائب تبریزی