صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۶۴: ما همچو غنچه سر به گریبان کشیده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما همچو غنچه سر به گریبان کشیده ایم گوی مراد در خم چوگان کشیده ایم خون همچو نافه در تن ما مشک می شود تا دست خود ز نعمت الوان کشیده ایم شیرین شده است تا چو گهر استخوان ما بسیار تلخ و شور ز عمان کشیده ایم رنجیده ایم اگر ز وطن حق به دست ماست آنها که ما ز سیلی اخوان کشیده ایم گشته است توتیای قلم استخوان ما از بس که بار منت احسان کشیده ایم از موجه سراب درین دشت آتشین بسیار ناز چشمه حیوان کشیده ایم خود را ز مکردوست نمایان روزگار گاهی به چاه و گاه به زندان کشیده ایم چون مور خاکسار ز گفتار شکرین خود را به روی دست سلیمان کشیده ایم تا چشم ما به دولت بیدار وا شده است یک عمر مشق خواب پریشان کشیده ایم ما پرده ها ز آبله پای خود ز رشک بر روی خارهای مغیلان کشیده ایم صائب ز سیل حادثه از جا نمی رویم ما پای خود چو کوه به دامان کشیده ایم صائب تبریزی