صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۲۳: روزی که چشم بر رخ او باز می کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی که چشم بر رخ او باز می کنم برخود زیاده از همه کس ناز می کنم منظور من سبک ز سرخود گذشتن است چون پسته لب به خنده اگر باز می کنم آن حسن بی مثال ندارد مثال و من از ساده لوحی آینه پرداز می کنم سنگین کند ز گوش گران بار درد من در پیش هر که درد دل آغاز می کنم از پیچ و تاب رشته جان می شود گره تا یک گره ز زلف سخن باز می کنم در منزل نخست فنا می شود تمام چندان که بیش برگ سفرساز می کنم سنگ ره است دل نگرانی به ماندگان با آشیان تهیه پرواز می کنم ابرام در شکستن من اینقدر چرا؟ آخر نه من به بال تو پرواز می کنم؟ از بس رمیده است ز همصحبتان دلم از بال خویش وحشت شهباز می کنم از بس نشان دوری این ره شنیده ام انجام را تصور آغاز می کنم از سوختن سپند مرا نیست شکوه ای احباب را به سوی خود آواز می کنم با سینه ای که نیست در او آه را قرار صائب تلاش محرمی راز می کنم آن بلبلم که خرده گلهای باغ را صائب سپند شعله آواز می کنم صائب تبریزی