صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۱۹: چون نیست پای آن که ز عالم بدر زنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون نیست پای آن که ز عالم بدر زنم دستی به دل گذارم و دستی به سر زنم گر می زنم به هم کف افسوس دور نیست بال و پرس نمانده که بر یکدگر زنم اکنون که تیغ من سپر و تیر شد کمان دستی مگر به ترکش آه سحر زنم ای سرو خوش خرام ز پیش نظر مرا چندان مرو که دامن جان بر کم زنم از گریه شمرده من شد جهان خراب ای وای اگر به آبله ها نیشتر زنم در زیر چرخ سعی به جایی نمی رسد در تنگنای بیضه چه بیهوده پر زنم؟ از چشم بد چکیده الماس می شود از گریه مشت آبی اگر بر جگر زنم هر چند طوطیم، علف تیغ می شوم از هر کجا چو سبزه بیگانه سر زنم صائب هزار نیش ز هر خار می خورم در راه عشق گامی اگر بیخبر زنم صائب تبریزی