صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۷۴۶: چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم مروت است که بوسد لب تو ساغر و من ز دور بوسه بر آن لعل آبدار کنم شبی چو روز قیامت دراز می خواهم که بیحساب ترا یک به یک شمار کنم خمار آن لب میگون به می نمی شکند چه لازم است که خون در دل خمار کنم ز آفتاب به چشم من آب می گردد چگونه خیره نظر بر جمال یار کنم حجاب جوهر آیینه می شود صیقل چسان مطالعه آن خط غبار کنم به بوسه تلخی هجران نمی رود ز مذاق به حرف چون ز لب یار اختصار کنم طراوت تو ز آب مستغنی است دو چشم خود به چه امید اشکبار کنم فغان که نیست مرا عمر جاودان چون خضر که حلقه حلقه آن زلف را سرشمار کنم مرا غرض ز عنانداری حیات این است که در رکاب تو این نیم جان نثار کنم چنان ربوده ز من شوق دیدن تو قرار که چشم بسته ز خلد برین گذار کنم حذر ز صبح قیامت ندارد آن کافر سفید چشم چه در راه انتظار کنم یسر نیامده ایام عمر، می خواهم شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم ز چشم او به نگاهی ز دور خرسندم من آن نیم که غزال حرم شکار کنم ز اشک و آه نگردید مهربان صائب دگر چه با دل سنگین آن نگار کنم صائب تبریزی